سلام زیست

گیرنده های حسی جانوران

 

🐕گیرنده های حسی انسان میتوانند محرک های گوناگون محیط را دریافت کنند. اما محرکهایی مانند پرتوهای فرابنفش نیز وجود دارد که انسان به کمک دستگاه های ویژهای میتواند آنها را دریافت کند؛ در حالی که برخی جانوران گیرنده های دریافت کنندۀ آنها را دارند. در ادامه به برخی گیرنده های حسی در جانوران میپردازیم.

🔰گیرنده های مکانیکی خط جانبی
  🔶در دو سوی بدن ماهی ها ساختاری به نام خط جانبی وجود دارد. این ساختار، کانالی در زیر پوست جانور است که از راه سوراخهایی با محیط بیرون ارتباط دارد. درون کانال، یاخته های مژکداری قرار دارند که به ارتعاش آب حساس اند. مژک های این یاخته ها در مادهای ژلاتینی قرار دارند. جریان آب در کانال، مادۀ ژلاتینی را به حرکت در میآورد. حرکت مادۀ ژلاتینی، یاخته های گیرنده را تحریک میکند و ماهی به کمک خط جانبی از وجود اجسام و جانوران دیگر (شکار و شکارچی) در پیرامون خود آگاه میشود.

🔶پوشش ژلاتینی در بخش هایی از کانال وجود داشته (نه در سراسر کانال) و مژک های گیرنده های مکانیکی دیواره کانال را، به طور کامل احاطه کرده است. البته سلول های پشتیبان نیز با این پوشش در تماس می باشند. سایز مژک های گیرنده ها متفاوت بوده و از سمت دم به سمت سر کوتاه می شوند. هسته سلول های پشتیبان و گیرنده های مژکدار، کروی و قاعده ای است.قاعده سلول های مژکدار برخلاف سلول های پشتیبان در تماس با رشته های عصبی حسی سازنده عصب خط جانبی (آکسون آنها) می باشند. قطر عصب خط جانبی از سمت دم به سمت سر افزایش می یابد.

🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷

🔰گیرنده های شیمیایی در پا
  🔶در مگس، گیرندههای شیمیایی در موهای حسی روی پاهای آن قرار دارند.مگسها به کمک این گیرنده ها انواع مولکولها را تشخیص میدهند.این گیرنده های شیمیایی نورون های تمایزیافته اند. روی هر پا چندین موی حسی وجود داشته که درون هر کدام چهار دندریت از چهار گیرنده شیمیایی قرار گرفته است. جسم سلولی و آکسون این گیرنده های شیمیایی بیرون از موهای حسی بوده و آکسون آنها پیام عصبی ایجاد شده را به مغز جانور منتقل می کند.

🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷

🔰گیرندۀ مکانیکی صدا در پا
  🔶روی هر یک از پاهای جلویی جیرجیرک یک محفظۀ هوا وجود دارد که پردۀ صماخ روی آن کشیده شده است. لرزش پرده در اثر امواج صوتی، گیرنده های مکانیکی را که در پشت پرده صماخ قرار دارند، تحریک و جانور صدا را دریافت میکند.

🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷

🔰گیرنده های نوری چشم مرکب
  🔶چشم مرکب که در حشرات دیده میشود، از تعداد زیادی واحد بینایی تشکیل شده است. هر واحد بینایی، یک قرنیه، یک عدسی و تعدادی گیرندۀ نوری دارد. هریک از این  واحدها تصویر کوچکی از بخشی از میدان بینایی را ایجاد میکنند. دستگاه عصبی جانور، این اطلاعات را یکپارچه و تصویری موزاییکی ایجاد میکند. گیرنده های نوری برخی حشرات مانند زنبور، پرتوهای فرابنفش را نیز دریافت میکنند.

🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷

🔰گیرندۀ فروسرخ مار زنگی(گیرنده دمایی)
  🔶برخی مارها میتوانند پرتوهای فروسرخ را تشخیص دهند. در جلو و زیر هر چشم مار زنگی سوراخی است که گیرنده های پرتوهای فروسرخ در آن قرار دارند. به کمک این گیرندهها، مار پرتوهای فروسرخ تابیده از بدن شکار را دریافت می کند و محل آن را در تاریکی تشخیص میدهد.

🔶در مغز ماهی لوب های(پیازهای) بویایی (2 تا) محل دریافت پیام های عصبی از گیرنده های بویایی است. لوب های بویایی ماهی نسبت به کل مغز جانور از لوب های بویایی انسان بزرگتر است. بزرگترین بخش مغز ماهی لوب های بینایی(2 تا) بوده که دربین مخ و مخچه قرار گرفته است و بعد از آن مخچه بزرگتر از سایر بخش ها می باشد.

 

 

🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷

نکات کنکوری

📌 در دو سوی بدن ماهیها ساختاری به نام خط جانبی وجود دارد. این ساختار، کانالی در زیر پوست جانور است که از نزدیکی آبشش تا ابتدای دم کشیده شده است. خط جانبی از راه سوراخهایی با محیط بیرون ارتباط دارد.

📌 مژک ها ، و یکی از سطوح غشایی گیرندههای مکانیکی و یکی از سطوح یاختههای پشتیبان با ماده ژلاتینی در تماس است(سطح غشایی که وسعت کمتر دارد با ماده ژلاتینی در تماس است.)

📌 مژک های گیرنده در کانال جانبی ، هم اندازه نیست و یکی از آنها نسبت به سایرین طول خیلی بیشتری دارد.

📌 گیرنده مکانیکی با دو رشته حسی سیناپس داشته و در ارتباط است.

📌 ساختارهای تجمعی گیرنده ها(که توسط پوشش ژلاتینی احاطه شده است) با فاصله و در یک سطح از کانال قرار گرفته اند

📌 هسته گیرنده بزرگتر از هسته یاخته پشتیبان است.

📌 گیرنده های مکانیکی در کانال جانبی با فاصله از یکدیگر قرار گرفتهاند و فضای بین آنها توسط یاخته های پشتیبان (بیشترین تعداد)پر شده

📌 یاخته های پشتیبان تک هستهای ، فاقد مژک ، درتماس با ماده ژلاتینی بوده و با رشته های عصبی در تماس(یا ارتباط) نیستند.

📌 مژک های گیرنده کانال جانبی با ماده ژلاتینی در تماس است نه آب.

📌 کانال و عصب خارج شده از آن در زیر پوست قرار دارند.

📌 ماده ژلاتینی ، گیرندهها و یاختههای پشتیبان در یکی از سطوح کانال قرار گرفته اند.

📌 در هر گیرنده مکانیکی کانال جانبی ، یک هسته وجود دارد نه هسته هایی..

📌 سطح پایینی گیرندههای مکانیکی و یاختههای پشتیبان ، با ماده ژلاتینی در تماس نیست.

📌 درون کانال، یاختههای مژکداری قرار دارند که به ارتعاش آب حساساند مژکهای این یاختهها با مادهای ژلاتینی در تماس اند جریان آب در کانال، مادة ژلاتینی را به حرکت درمی آورد حرکت مادة ژلاتینی، یاختههای گیرنده را تحریک میکند.

📌 عصب در زیر پوست قرار دارد نهه در پوست.

📌 ماهی به کمک خط جانبی از وجود اجسام و جانوران دیگر(شکار و شکارچی) در پیرامون خود آگاه میشود.

📌 ترتیب مسیر فرایند 1- ارتعاش(جریان) آب 2- به حرکت درآمدن پوشش ژلاتینی 3- تحریک یاخته گیرنده(باز شدن کانالهای یونی دریچه دار. تولید پیام عصبی)

گیرندههای شیمیایی در پا

📌  بخش دندریتی گیرنده شیمیایی درون موی حسی قرار گرفته است.

📌 در مگس، گیرندههای شیمیایی که مزهها را تشخیص میدهند، در موهای حسی روی پاهای آن قرار دارند مگسها به کمک این گیرندهها انواع مولکولها را تشخیص میدهند.

📌 دندریت و آکسون از دو بخش مقابل در جسم سلولی منشا گرفته اند.

📌 هر دندریت گیرنده شیمیایی با یک منفذ(نهه منافذی) در تماس است.

📌 جسم یاختهای گیرنده شیمیایی درون پای جانور قرار دارد نه درون موی حسی.

📌 دندریتها از طول در کنار یکدیگر قرار دارند.

📌 آکسون ها (بعد از ایجاد زاویه 90 درجه) نیز در طول در کنار یکدیگر قرار دارند.

📌 وقتی مولکولهای غذا به دندریت اتصال مییابند ، پیام عصبی حسی ایجاد میشود.

📌 دندریت گیرنده شیمیایی در مگس انشعابدار نیست.

📌 مسیر عبور پیام حسی : دندریت – جسم سلولی – آکسون

📌 مغز درون سر جانور است.

📌 دندریتهای گیرندهها از طول مجاور یکدیگر هستند.

📌 آکسون های گیرندهها از طول کنار یکدیگر قرار دارند. دندریت و آکسون در لابهلای یاختههایی با فضای بین یاختهای اندک قرار ندارند.

📌 قطر منفذ کمتر از قطر محل اتصال موی حسی به پای جانور است.

گیرنده مکانیکی صدا در پا

📌 پرده صماخ و گیرنده مکانیکی فقط روی یک جفت از پا(جلویی نزدیکتر به سر دور از دم) قرار دارند.

📌 لرزش پرده در اثر امواج صوتی، گیرندههای مکانیکی متصل به پرده را تحریک کرده و جانور صدا را دریافت میکند(گیرندههای مکانیکی پیام عصبی ایجاد میکنند نه پرده صماخ)

📌 اهای جلویی دارای گیرنده مکانیکی و پرده صماخ هستند(در هر پای جلویی یک پرده صماخ و چندین گیرنده مکانیکی وجود دارد)  

📌 حشرات طناب عصبی شکمی دارند.

📌 پرده صماخ بیضی شکل است ولی زوائد ندارد زوائد روی پای جانور وجود دارد.

📌 پرده صماخ از دو سطح خود با هوا در تماس است.

گیرندههای نوری چشم مرکب

📌 چشم مرکب که در حشرات دیده میشود، از تعداد زیادی واحد بینایی تشکیل شده است. هر واحد بینایی، یک قرنیه ، یک عدسی و تعدادی گیرندة نوری دارد.

📌 قرنیه در حشرات اولین محل ورود و شکست نور است.

📌 در هر واحد بینایی چشم مرکب از بالا به پایین : قرنیه – عدسی – گیرندههای نور.

📌 یاختههای گیرنده نور در چشم مرکب ، تک هستهای هستند.

📌 یاختههای گیرنده نور در چشم مرکب ، تک هستهای هستند.

📌 عدسی و قرنیه با گیرندههای نور در تماس نیستند و توسط گیرندههای نور احاطه نشده اند.

📌 قرنیه به عدسی اتصال دارد و فضای بین آنها زیاد نیست.

📌 در هر گیرنده نور ، یک هسته وجود دارد نهه هسته ها.

📌 بخش وسیع عدسی به قرنیه اتصال دارد و بخش باریک عدسی به سمت گیرندههای نور بوده ولی با گیرندهها در تماس نیست.

📌 حاشیه قرنیه نسبت به بخش میانی آن باریکتر است.

📌 رشته های عصبی خارج شده از واحدهای بینایی در بخش عمقی چشم (نزدیک به بخش میانی سر) کنار یکدیگر جمع
شده اند.

📌 مسیر عبور نور از چشم حشرات :  قرنیه – عدسی – برخورد به گیرندههای نور.

📌 پیامهای بینایی تولید شده در واحد بینایی ، جداگانه به مغز ارسال میشوند.

📌 هر یک از واحدهای بینایی تصویر کوچکی از بخشی از میدان بینایی را ایجاد میکنند. دستگاه عصبی جانور، این اطلاعات(همه واحدهای بینایی) را یکپارچه و تصویری موزاییکی ایجاد میکند. (یک واحد بینایی به تنهایی سبب تشکیل تصویر موزاییکی نمیشود)

📌 دستگاه عصبی حشرات، اطلاعات(همه واحدهای بینایی) را یکپارچه و تصویری موزاییکی ایجاد میکند.

📌 هر یک از واحدهای بینایی تصویر کوچکی از بخشی از میدان بینایی را ایجاد میکنند.

📌 یاخته های گیرنده نور با رشتههای عصبی (جزئی از دستگاه عصبی) ارتباط دارند CO2و O2 وارد همولنف نمیشوند

📌 در حشرات دفع اوریک اسید توسط لولههای مالپیگی انجام میشود نه سطح تنفس نایدیس.

📌 بزرگ بودن اسکلت خارجی ، باعث سنگینتر شدن آن میشود که در حرکات جانور محدودیت ایجاد میکند. به همین علت ، اندازه این جانوران از حد خاصی بیشتر نمیشود.( حشرات + سخت پوستان)

📌 در حشرات یک طناب عصبی شکمی وجود دارد. یک طناب(نههه طناب ها) عصبی شکمی که در طول بدن جانور کشیده شده است، در هر بند از بدن، یک گره عصبی دارد. هر گره فعالیت ماهیچههای آن بند را تنظیم میکند.

📌 همه گرههای عصبی در حشرات = گرههای مغزی+ گره های طناب عصبی شکمی

📌 انشعابات پایانی ، که در کنار همة یاختههای بدن قرار میگیرند، بنبست بوده و دارای مایعی است که تبادلات گازی را ممکن میکند.

📌 در حشرات مویرگ وجود ندارد.

📌 وقتی قلب در حال استراحت است ، همولنف از طریق منافذ دریچهدار وارد قلب میشود و در آن تجمع مییابد.

📌 فشار تراوشی و تفاوت فشار اسمزی مخصوص مویرگ خونی است. در حشرات مویرگ وجود ندارد.

📌 هنگامی که قلب حشرات در حال انقباض است ، دریچه منافذ دریچهدار بسته میباشد و همولنف وارد قلب جانور نمیشود.

گیرنده فروسرخ مار زنگی

📌 برخی مارها میتوانند پرتوهای فروسرخ را تشخیص دهند. در جلو و زیر هر چشم مار زنگی سوراخی است که گیرندههای پرتوهای فروسرخ در آن قرار دارند.

📌 به کمک گیرندههای فروسرخ، مار پرتوهای فروسرخ تابیده از بدن شکار را دریافت و محل آن را در تاریکی تشخیص میدهد.

📌 برخی مارها میتوانند پرتوهای فروسرخ را تشخیص دهند.

📌 پیام حسی تولید شده توسط گیرندههای فروسرخ وارد مغز میشود. در مهرهداران (مانند مار) طناب عصبی پشتی (نهه شکمی) است و بخش جلویی آن برجسته شده و مغز را تشکیل می دهد.

📌 دم جانور کمترین نقش در تحریک گیرندههای فروسرخ دارد.

📌 گیرنده حسی پیام دریافت نمیکند ، خودشان پیام عصبی تولید می کند.

📌 مارها ، جزء خزندگان بوده و قلب چهار حفرهای دارند.

📌 حشرات لوله مالپیگی دارند نه سایرین.

📌 ما آدما فروسرخ را به صورت گرما حس میکنیم. بنابراین فروسرخ سبب تحریک گیرندههای گرما (دمایی) در پوست میشوند.

مغز ماهی

📌 یکی از وظایف مخچه هماهنگی فعالیت ماهیچهها و حرکات بدن با کمک مغز و نخاع است.

📌 مخ در یادگیری ، تفکر و عملکرد هوشمندانه نقش دارد.

📌 لوب بینایی است نههه مخ.

📌 پیازهای بویایی با سامانه کناری در ارتباط بوده و با گیرندههای بویایی(نوعی حس ویژه) سیناپس تشکیل داده اند.

📌 بصل النخاع در مجاور نخاع قرار دارد.

📌 صلالنخاع فشار خون و ضربان قلب را تنظیم میکند و مرکز انعکاسهایی همچون عطسه ، بلع و سرفه و مرکز اصلی تنظیم تنفس است.

📌 لوب بویایی در خارج از مخ بوده و به بخش جلویی مخ اتصال یافته است.

📌 از بزرگ به کوچک : لوب های بینایی – مخچه – بصل النخاع – مخ – لوب های بویایی.

📌 پیام بویایی توسط عصب بویایی (بدون عبور از مخ) ابتدا به لوب های بویایی وارد میشود.

📌 پیام بینایی توسط عصب بینایی(بدون عبور از مخ) ابتدا وارد لوبهای بینایی میشود.

📌 لوبهای بویایی ماهی نسبت به کل مغز(نههه مخ)

📌 جانور از لوبهای بویایی انسان بزرگتر است.

📌 عصب بینایی از زیر وارد لوب بینایی میشود.

📌 عصب بویایی از بخش جلویی مغز به لوبهای بویایی وارد میشود.

📌 نخاع از بخش عقبی به بصلالنخاع وارد میشود.

📌 مغز ماهی چینخوردگی ندارد. ولی شیارهایی دارد.

📌 پیام بینایی توسط عصب بینایی بدون عبور از مخ ابتدا وارد لوب بینایی میشود.

📌 لوب بینایی پیام حسی خود را از عصب بینایی دریافت میکند.

📌 همه جانوران پرسلولی بوده و دارای 7 ویژگی حیات(مانند هومئوستازی و…)هستند.

📌 همه جانوران بالغ توانایی تولید مثل دارند.

📌 همه جانوران توانایی رشد و نمو دارند.

📌 سلولهای ما با آندوسیتوز کسب انرژی نمیکنند.

📌 برخی از سلولهای ما توانایی آندوسیتوز دارند مانند : نوتروفیل ، ماکروفاژ ، یاخته دندریتی ، یاخته سرتولی و…

📌 در هیدر(نوعی جانور بی مهره) حفره گوارشی وجود دارد نه لوله گوارش.

📌 کرم کدو لوله گوارش ندارد.

📌 کرم کدو آنزیم گوارشی ترشح نمیکند و انگل است.

📌 بی مهرهها و گروهی از مهرهداران(سفره ماهی + کوسه ماهی) استخوان ندارند.

📌 جاندارانی که پیام عصبی تولید میکنند قطعا دارای گیرندههای حس و نورون هستند.

📌 عنبیه در چشم انسان متعلق به لایه میانی (مشیمیه) بوده و از دو گروه عضلات صاف شعاعی و حلقوی تشکیل شده است تمام  یاخته های زنده و فعال در بدن انسان، میتوانند در طی تنفس یاختهای خود، با مصرف گلوکز ATP را تولید و ذخیره کنند و در مواقع لزوم مصرف کنند. 

📌 در وسط عنبیه، سوراخ مردمک وجود دارد. عنبیه با انقباض عضلات خود؛ سبب تنگ و گشاد شدن مردمک و نهایتا تغییر مقدار نور ورودی به چشم میگردد در پی تنگ شدن مردمک، نور ورودی کم شده و تحریک گیرندههای نوری در شبکیه کاهش می یابد و در هنگام گشاد شدن مردمک، نور ورودی بیشتر شده و تحریک گیرندههای نوری در شبکیه افزایش می یابد بنابراین عنبیه در تحریک گیرندههای نوری نقش دارد.

📌 جسم مژگانی (نهه عنبیه) به واسطه انقباض عضلات خود، قطر عدسی را تغییر میدهد و سبب عمل تطابق میشود.

📌 عنبیه و جسم مژگانی بخشی از مشیمیه (لایه میانی چشم) هستند. عنبیه در جلوی(نههه پشت) عدسی قرار گرفته است.

📌 سوراخ مردمک، فاقد یاخته و ساختار زنده است بنابراین نیازی به تغذیه شدن ندارد، دقت کنید که درون سوراخ مردمک چشم زلالیه جریان دارد.

📌 انشعابات سرخرگ در مجاورت بخش زجاجیه (مادهای شفاف و ژل های) قرار میگیرد.

📌 قرنیه و عدسی به کمک زلالیه تغذیه میشوند.

📌 در قرنیه رگ خونی مشاهده نمیشود.

📌 ترتیب قرارگیری استخوانهای کوچک در بخش گوش میانی به صورت: چکشی – سندانی – رکابی

📌 استخوان چکشی در حد فاصل پرده صماخ و استخوان سندانی، استخوان سندانی در حد فاصل استخوان رکابی و چکشی، استخوان رکابی نیز در حد فاصل استخوان سندانی و دریچه بیضی قرار گرفته است

📌 شیپوراستاش، حلق را به گوش میانی مرتبط میکند. هوا از راه این مجرا به گوش میانی منتقل میشود، تا فشار آن در دو طرف پردة صماخ یکسان شود و پرده به درستی بلرزد.

📌 پیام شنوایی پس از ارسال به دستگاه عصبی مرکزی، توسط لوب گیجگاهی مخ پردازش نهایی میشود ولی دقت کنید که پیام تعادلی تولیدشده توسط مجاری نیمدایرهای، به منظور پردازش به بخشهایی از مغز از جمله مخچه ( مرکز تنظیم تعادل بدن) ارسال میشود

📌 گیرنده های بویایی در سقف حفره بینی

📌 گیرندههای بویایی در لابه لای یاخته های بافت پوششی قرار دارند که فاقد مژکاند.

📌 گیرنده های بویایی توانایی ترشح ماده مخاطی را ندارند.

📌 پیام بویایی تولیدشده ، توسط آکسون این گیرنده ها با عبور از سوراخهایی در کف استخوان جمجمه ( سقف حفره بینی) به پیاز ( لوب) بویایی وارد شده و در آنجا با نورون هایی در لوب بویایی سیناپس میدهد. بنابراین این گیرندهها تغییری در پتانسیل الکتریکی یاختههای پیاز بویایی ایجاد میکنند.

📌 گیرندههای بویایی از طریق آکسون (نههه دندریت) بلند خود با نورونهای بویایی که در لوب بویایی حضور دارند در تماس میباشند

📌 گیرنده های مکانیکی مثل فشار و لمس و لرزش، گیرندهای دمایی مثل گیرنده سرما و گرما و گیرنده درد

📌 اغلب گیرنده ها توانایی سازش دارند. هرگاه مدتی در معرض محرک ثابتی قرار گیرند پیام عصبی کمتری یا حتی دیگر پیام عصبی را ایجاد نمیکنند. گیرنده های درد توانایی سازش ندارند

📌 گیرندههای تماس ، گیرندههای مکانیکی در پوست و بافت های دیگرند که با تماس، فشار یا ارتعاش تحریک میشوند.

📌 انتهای دندریت نورون های حسی موجود در دستگاه عصبی محیطی می تواند درون پوششی از بافت پیوندی قرار گرفته باشد.

📌 گیرنده درد، انتهای آزاد دندریت نورون حسی است. (فاقد بافت پیوندی اطراف می باشد)

📌 همه گیرندهها پیام عصبی تولید شده را به منظور پردازش به سمت دستگاه عصبی مرکزی ارسال میکنند.

📌 گیرنده هایی که دارای بافت پوششی در اطراف هستند.(به جز درد) با فشرده شدن این پوشش اطرافشان، تحریک شده و پتانسیل الکتریکی غشای آنها تغییر میکند.

📌 در افراد سالم تصویر اشیاء نزدیک نیز بر روی شبکیه ایجاد میشود به استفاده از عدسی همگرا نیست.

📌 عدسی و قرنیه چشم صاف یا کاملاً کروی نیستند به همین دلیل میتوانند در بروز آستیگماتیسم نقش داشته باشند. عدسی از سمت جلو با زلالیه و از سمت عقب با زجاجیه در تماس است. دقت کنید که کاملا صاف یا کروی نبودن قرنیه نیز میتواند منجر به آستیگماتیسم شود، قرنیه فقط با زلالیه در تماس است و ارتباطی با زجاجیه ندارد.

📌 در پیرچشمی عدسی چشم سفت و انعطاف آن کم میشود؛ درنتیجه در فرآیند تطابق و تشکیل تصویر حین مشاهده اجسام نزدیک، تشکیل تصویر و فعالیت عدسی دچار اختلال میگردد.

📌 به منظور مشاهده اجسام نزدیک نیاز به تغییر در انحنای عدسی وجود دارد.

📌 فردی که از عینک(عدسی) واگرا استفاده میکند به یکی از عیوب انکساری چشم (نزدیکبینی) مبتلاست.

در افراد نزدیک بین،کرة چشم بیش از اندازه بزرگ است و پرتوهای نور اجسام دور، در جلوی شبکیه متمرکز میشوند. در نتیجه فرد، اجسام دور را واضح نمیبیند.

📌 گیرنده های شنوایی در حلزونی و گیرنده های تعادلی در مجاری نیم دایرهای

📌 گیرندههای مکانیکی در گوش درونی، پیام عصبی(شنوایی یا تعادلی) را تولید (نههه دریافت) میکنند و به سمت مراکز پردازش اطلاعات بدن ارسال مینمایند.

📌 مژکهای یاختههای مژکدار مرتبط با شنوایی با لرزش مایع درون بخش حلزونی، خم میشود. در نتیجه کانالهای یونی غشای آنها باز و این یاخته ها تحریک میشوند. با چرخش سر، مایع درون مجرای نیمدایرهای به حرکت در میآید و مادة ژلاتینی را به یک طرف خم میکند. مژکهای یاخته های گیرنده تعادلی، خم و این گیرندهها تحریک میشوند.

📌 آکسون یاختههای عصبی حسّی (نههه گیرندههای مژکدار) شاخة دهلیزی (تعادلی) یا شنوایی عصب گوش را تشکیل میدهند و پیام را به مغز میبرند.

📌 گیرنده های شنوایی در حلزونی از طریق مژکهای خود، با مایع درون مجرای اطراف تماس دارند.

📌  دقت کنید که گیرنده تعادلی در مجاری نیمدایرهای از طریق مژکهای خود فقط در تماس با ماده ژلاتینی هستند و ارتباط مستقیمی با مایع درون مجرا ندارند.

📌 ماهیچه های صافِ عنبیه، جسم مژگانی و ماهیچه های صاف دیواره رگهای خونی

📌 یاخته ها (نههه تارچههای) ماهیچه های صاف، همگی تک هسته ای و دوکی شکل اند.

📌 جسم مژگانی در تماس با زجاجیه است درحالی که عنبیه تماس مستقیم با زجاجیه ندارد.

📌 تمام ماهیچه های بدن (صاف، قلبی و اسکلتی) تحت کنترل دستگاه عصبی محیطی هستند ماهیچه های صاف همگی تحت تاثیر اعصاب خودمختار قرار دارند.

📌 لکه زرد(بخشی از شبکیه) در دقت و تیزبینی چشم نقش دارد.

📌 عنبیه و جسم مژگانی تماس مستقیم با شبکیه ندارند.

📌 ماده حساس به نور در گیرندههای استوانهای بیشتر از گیرندههای مخروطی است.

📌 ماده حساس به نور در مجاورت هسته گیرنده های نوری قرار ندارد.

📌 ماده حساس به نور در هر دو نوع گیرنده، در یک انتهای یاخته وجود دارد.

📌 با برخورد نور به شبکیه، مادة حساس به نور، درون گیرنده های نوری تجزیه میشود و واکنشهایی را به راه میاندازد که به ایجاد پیام عصبی A برای ساخت مادة حساس به نور لازم است . پس دقت کنید که نور سبب تجزیه ماده حساس به نور و ویتامین منجر می شود. ویتامین A سبب ساخت این ماده میشود .( هر دو با هم سبب ساخت ماده حساس به نور نمیشوند)

📌 در مگس، جسم یاختهای هر گیرنده شیمیایی، در بیرون موی حسی و دندریت هر گیرنده شیمیایی درون موی حسی قرار دارد

📌 در جیرجیرک، گیرندههای مکانیکی در محل اتصال بند اول و دوم پاهای جلویی (نههه محل اتصال پاهای جلویی به سینه) قرار دارند.

📌 در ماهی، لوب بینایی از مخچه و مخ بزرگتر است و عصب بینایی از زیر به آن وارد میشود.

📌 در ماهی، یاختههای گیرنده و پشتیبان هردو با پوشش ژلاتینی کانال خط جانبی در تماس اند ولی فقط یاختههای گیرنده مژک دارند.

📌 خارجی ترین لایة (نهه لایه میانی) کرة چشم از صُلبیّه و قرنیه تشکیل شده است. صلبیّه پردهای سفید رنگ و محکم است که در جلوی چشم به صورت شفاف و برجسته درآمده و قرنیه را ایجاد کرده است.

📌 تماس با لایه داخلی چشم = شبکیه

📌 بخشی از لایه میانی چشم با لایه شبکیه در تماس است.

📌 عنبیه و ماهیچه (جسم) ژگانی به دنبال ارسال پیام عصبی از دستگاه عصبی خودمختار و اتصال ناقل عصبی به غشای آنها؛ دچار انقباض (تغییر وضعیت) میشوند.

📌 عدسی میتواند نور را همگرا نموده و بر روی شبکیه متمرکز نماید. دقت کنید که عدسی جزء هیچ یک از سه لایه داخلی، میانی و خارجی چشم نمیباشد

📌 زلالیه در تغذیه قرنیه و عدسی نقش اصلی را دارد. بخش های لایه میانی چشم توسط شبکه مویرگی که

در لایه میانی وجود دارد (نهه زلالیه) تغذیه میشوند، بنابراین به یاد داشته باشید زلالیه در تغذیه عنبیه و جسم مژگانی نقشی ندارد

📌 ارسال پیام بینایی از شبکیه به مغز

📌 لایه میانی چشم توانایی تولید و ارسال پیام بینایی به لوب پسسری مخ را ندارد.

📌 خارجیترین لایه چشم (شامل صلبیه و قرنیه)

📌 صلبیّه پردهای سفید رنگ و محکم و قرنیه پردة شفاف جلوی چشم است. هر دو این بخشها از جنس بافت پیوندی هستند و در ماده زمینهای خود دارای رشتههای کلاژن و کشسان (انواعی پروتئین) میباشند

📌 صلبیه با ماهیچههای اسکلتی درون کاسه چشم که کره چشم را حرکت میدهند در تماساند و از طرفی دیگر صلبیه با ماهیچه (جسم) مژگانی نیز که نوعی ماهیچه صاف (غیرارادی) است، تماس مستقیم دارد

📌 در محل ورود سرخرگ و خروج عصب بینایی و سیاهرگ (نقطه کور) مشاهده نمی شود بنابراین نمیتواند سرتاسر بخش عقبی کره چشم را بپوشاند

📌 بافتی که غلاف عصب بینایی را میپوشاند امتداد بافت خارجی چشم یا همان صلبیه است بنابراین بافت صلبیه با بافت غلاف عصب بینایی مشابه است.

📌 اگر سطح عدسی یا قرنیه کاملاً کروی و صاف نباشد، پرتوهای نور به طور نامنظم به هم میرسند و روی یک نقطة شبکیّه متمرکز نمیشوند چنین شرایطی در بیماری آستیگماتیسم (نههه دوربینی) رخ میدهد.

📌 در دوربینی، پرتوهای نور اجسام نزدیک در پشت (نهه جلوی) شبکیّه متمرکز میشوند و فرد این اجسام را واضح نمیبیند.

📌 در فرد دوربین، کرة چشم از اندازة طبیعی کوچکتر است بنابراین فاصله قرنیه تا نقطه کور کمتر از حد معمول است.

📌 در فرد دوربین، کرة چشم از اندازة طبیعی کوچکتر است، بنابراین حجم زجاجیه (پرکردن فضای پشت عدسی) کمتر از حالت طبیعی و در چنین شرایطی فاصله لکه زرد تا عدسی چشم کمتر از حد معمول است.

📌 چلیپای(کیاسمای) بینایی محلی قبل از تالاموسها است که بخشی از آسههای عصب بینایی یک چشم به نیمکرة مخ مقابل میروند. بنابراین آسه هایی که پیامهای بینایی شبکه راست را ترک میکنند، بخشی (نهه همه) به تالاموس همان سمت راست میروند و گروهی دیگر که در کیاسمای بینایی تغییر مسیر دادهاند؛ به تالاموس سمت مقابل (سمت چپ) میروند.

📌 آسه هایی که پیامهای بینایی شبکیه راست را خارج میکنند، بخشی (نهه همه) به تالاموس همان سمت راست میروند و گروهی دیگر که در کیاسمای بینایی تغییر مسیر دادهاند؛ به تالاموس سمت مقابل (سمت چپ) میروند و نهایتا بخشی از پیام بینایی شبکیه چشم راست، در لوب پس سری راست و بخشی دیگر در لوب پسسری سمت مقابل پردازش نهایی می یابد.

📌 آسه هایی که پیامهای بینایی شبکه راست را ترک میکنند، ممکن است در کیاسمای بینایی تقاطعکننده و به سمت مقابل بروند و بخشی دیگر از آسهها بدون تقاطع کردن به تالاموس همان سمت خود میروند.

📌 آسه هایی که پیامهای بینایی شبکیه راست را خارج میکنند، ابتدا به کیاسمای بینایی وارد میشوند؛ سپس در ادامه به تلاموسها وارد میگردند و نهایتا به لوبهای پس سری جهت پردازش نهایی اطلاعات وارد میشوند.

📌 جسم مژگانی و عنبیه با یکدیگر تماس مستقیم دارند.

📌 جسم مژگانی از جنس ماهیچههای صاف (غیرارادی، تک هستهای و با ظاهر دوکیشکل و متجانس) است که تحت کنترل بخش خودمختار (متعلق به دستگاه عصبی محیطی) قرار دارد.

📌 جسم مژگانی به داخلیترین لایة چشم (شبکیه) متصل نیست.

📌 مایعی شفاف به نام زلالیه فضای جلوی عدسی چشم را پر کرده است که از مویرگها ترشح میشود. زلالیه در پشت و جلوی عنبیه قرار دارد. جسم مژگانی با این مایع شفاف مجاورت دارد.

📌 درون مجاری نیم دایره از مایعی پر شده است و مژکهای یاختههای گیرنده (نهه یاختههای پوششی) در مادهای ژلاتینی قرار دارند. با چرخش سر، مایع درون مجرا به حرکت در میآید و مادة ژلاتینی را به یک طرف خم میکند. مژکهای یاخته های گیرنده، خم و این گیرندهها تحریک میشوند.

📌 یاختههای گیرنده حس تعادل (نه یاختههای پوششی) پیام تعادلی تولید میکنند و این پیام را توسط نورونها به مرکز حس تعادل
(مخچه) ارسال می نمایند

📌 یاختههای گیرنده حس تعادل در یک سمت خود دارای مژک (با اندازهای متفاوت) و در سمت دیگر خود با دندریت نورون حسی در تماساند. این گزینه در ارتباط با یاختههای پوششی صدق نمیکند.

📌 در زیر یاختههای بافت پوششی، بخشی به نام غشای پایه وجود دارد که این یاختهها را به یکدیگر و به بافتهای زیر آن، متصل نگه میدارد. غشای پایه، شبکهای از رشتههای پروتئینی و گلیکوپروتئینی (ترکیب کربوهیدرات و پروتئین) است

📌 در مجاورت با بخش حلزونی (نه مجاری نیمدایرهای) گوش درونی قرار دارد.

📌 شیپور استاش استخوانهای گوش میانی را دربرنگرفته است. (استخوان گیجگاهی شیپور استاش را دربرگرفته و از آن محافظت میکند)

📌 هوا از راه شیپور استاش به گوش میانی منتقل میشود، تا فشار آن در دو طرف پردة صماخ یکسان شود و پرده به درستی بلرزد.

📌 موهای کرک مانند درون مجرای گوش (نه شیپور استاش) و موادی که غدههای درون مجرا ترشح میکنند، نقش حفاظتی دارند.

📌 دریچة بیضی پس از استخوانهای کوچک گوش میانی قرار گرفته است و نمیتواند سبب ارتعاش آنها شود.

📌 با لرزش دریچة بیضی ابتدا مایع درون حلزونی گوش به لرزش در می آید.

📌 پس از به لرزش درآمدن مایع حلزون و مادة ژلاتینی مژکها خم شده و کانالهای یونی غشا، باز میشوند.

📌 بخش دهلیزی در ارتباط با تعادل است و با شنوایی ارتباطی ندارد.

📌 گیرندهها مژکهای خود را در تماس با ماده ژلاتینی قرار میدهند؛ بنابراین نمیتوانند از طریق مژکهای خود با مایع درون مجاری نیمدایره در ارتباط باشند.

📌 پس از حرکت مایع موجود در مجاری نیم دایره، ابتدا ماده ژلاتینی به لرزش در میآید و سپس کانالهای یونی غشای گیرنده باز میشوند.

📌 در مجاورت گیرنده های بویایی در سقف حفره بینی، یاخته پوششی مشاهده میشود و همچنین در جوانههای چشایی نیز در مجاورت گیرنده چشایی یاختههای پشتیبان (یاخته غیرعصبی) حضور دارند، بنابراین این گزینه در ارتباط با هر دو نوع گیرنده صادق است.

📌 گیرندههای بویایی دارای زوائدی هستند که در تماس با مولکولهای بودار قرار میگیرند. دقت کنید که سطح حفره بینی توسط مایع مخاطی پوشیده شده است، بنابراین این زوائد با مایع پیرامون خود تماس دارند.

📌 گیرندههای چشایی نیز دارای زوائدی هستند که در تماس با ذرات غذا قرار میگیرند، سطح گیرندههای چشایی با بزاق موجود در دهان تماس دارد، بنابراین این زوائد نیز با مایع پیرامون خود در تماساند. این گزینه نیز در ارتباط با هر دو نوع گیرنده صادق است.

📌 یاخته های گیرنده چشایی و بویایی نوعی گیرنده حس محسوب میشوند که پس از تحریک پیام عصبی تولید میکنند، بنابراین میتوان گفت هر دو نوع گیرنده در غشای خود کانال های یونی اختصاصی دارند که به بعضی یونها اجازه عبور میدهند و با باز شدن خود پتانسیل الکتریکی غشا را تغییر میدهند این گزینه نیز در ارتباط با هر دو نوع گیرنده صادق است.

📌 گیرندههای بویایی توسط آکسون خود که از سقف حفره بینی خارج شده و به لوب بویایی وارد میشوند، میتوانند با برخی از نورونهای دیگر در پیاز بویایی، سیناپس تشکیل دهند. گیرندههای چشایی فاقد آکسون هستند.

📌 سطحی ترین گیرندهها در پوست: گیرنده درد.

📌 عمقی ترین گیرندهها: گیرندههای فشار.

📌 وقتی گیرندهها مدتی در معرض محرک ثابتی قرار گیرند، پیام عصبی کمتری ایجاد میکنند، یا اصلاً پیامی ارسال نمیکنند. پدیدة سازش گیرنده های فشار در پوست، موجب میشود وجود لباس را روی بدن حس نکنیم. در این حالت، اطلاعات کمتری به مغز ارسال میشود. در نتیجه مغز میتواند اطلاعات مهمتری را پردازش کند. گیرنده های درد سازش پیدا نمیکنند. در نتیجه، این پدیده کمک میکند مادامی که محرّک آسیبرسان وجود دارد، فرد از وجود محرّک اطلاع داشته باشد. این گزینه فقط برای گیرنده فشار صادق است.

📌 حس های پیکری شامل حسّ تماس، دما، وضعیت و درد اند انتهای دارینة آزاد، مانند گیرندههای درد، یا انتهای دارینه هایی درون پوششی از باف پیوندی مانند گیرندة فشار در پوست، نمونههایی از گیرندههای حواس پیکریاند. این گزینه فقط برای گیرنده فشار صادق است.

📌گیرندههای درد، به دلیل اینکه پیام عصبی مربوط به محرک آسیب رسان را سریعتر به دستگاه عصبی مرکزی برسانند، پس از تبدیل اثرمحرک به پیام عصبی، آن را به صورت هدایت جهشی به دستگاه عصبی مرکزی میفرستندگیرندههای فشار انتهای دندریتی
هستند که درون پوششی قرار دارند، دندریت مذکور توسط غلاف میلین عایق شده است و پیام عصبی را به طور جهشی به سمت دستگاه عصبی مرکزی هدایت میکند. پس این گزینه برای هر دو گیرنده صادق است.

📌پیام عصبی تولید شده توسط گیرندههای پیکری در پوست دست، ابتدا از طریق ریشه پشتی به نخاع وارد میشوند و پس از ورود به مغز، به سمت تالاموس ها(محل پردازش اوّلیه و تقویت اطلاعات حسی) میروند.

📌گیرنده های تماسی، گیرندههای مکانیکیاند که با تماس، فشار یا ارتعاش تحریک میشوند همچنین فعالیت گیرنده های مکانیکی حسّ وضعیت موجب میشود که مغز از چگونگی قرارگیری قسمتهای مختلف بدن نسبت به هم، هنگام سکون و حرکت اطلاع یابد. دقت کنید که گیرندههای درد، گیرندهمکانیکی محسوب نمیشوند.

📌گیرندههای درد در پوست و برخی بخشهای دیگرِ بدن مانند دیوارة سرخرگ ها (بزرگ یا کوچک) قرار دارند. گیرندههای دمایی در بخش هایی ازدرون بدن، مانند برخی سیاهرگ های بزرگ و پوست جای دارند. بنابراین هر دو نوع گیرنده دمایی و درد به ترتیب در دیوار سرخرگ های بزرگ و سیاه رگ بزرگ یافت می شوند.

📌اغلب پیامهای حسی (بهجز پیامهای بویایی) در تالاموس گرد هم میآیند تا به بخشهای مربوط در قشر مخ، جهت پردازش نهایی فرستاده شوندبنابراین پیام عصبی تولید شده در گیرندههای درد و گیرندههای بینایی، به منظور تقویت و پردازش به تالاموسها ارسال میشود.

📌گیرندههای درد در پوست انسان در لایه اپیدرم و سایر گیرندههای حواس پیکری در لایه درم قرار گرفتهاند، بنابراین گیرندههای درد نسبت به سایرگیرندههای حواس پیکری پوست، در فاصله نزدیکتری به لایه بیرونی اپیدرم قرار گرفته اند.

📌گیرندههای درد، تنها گیرندههای حواس پیکری در پوست هستند که از غشای پایه عبور کرده و در لابهلای یاختههای بافت پوششی سنگ فرشی (دارای فاصله بین یاخته ای اندک) قرار گرفته اند.

📌صلبیه و جسم مژگانی با مشیمیه در تماس اند.

📌عنبیه و جسم مژگانی از جنس ماهیچه صاف و تحت تاثیر اعصاب خودمختار هستند.

📌جسم مژگانی و صلبیه با قرنیه در تماس هستند.

📌عنبیه و جسم مژگانی و قرنیه و عدسی در تماس با زلالیه هستند.

📌عنبیه واجد دو گروه ماهیچه صاف شامل حلقوی(تنگ کننده مردمک) و شعاعی (گشادکننده مردمک) است.

📌پرتوهای نور از قرنیه میگذرند و به علّت انحنای آن همگرا میشوند. این پرتوها از زلالیه، سوراخ مردمک، عدسی وزجاجیه عبور میکنند. عدسی به کمک عمل تطابق، پرتوهای نور را روی شبکیه و گیرندههای نوری آن متمرکز میکند.

📌هنگام دیدن اشیاى نزدیک، با انقباض ماهیچههای جسم مژگانی، عدسى ضخیم مىشود. وقتى به اشیاى دور نگاه مىکنیم با استراحت این ماهیچه ها، عدسىباریکتر مىشود.

📌جسم مژگانی (نههه عنبیه) به شکل حلقهای دور محل استقرار عدسی قرار دارد.

📌سرخرگ ورودی به لایه درونی چشم، در محل نقطه کور (نههه لکه زرد) منشعب میشود.

📌در محل نقطه کور (نههه لکه زرد) پیامهای عصبی توسطعصب بینایی از کره چشم خارج میشوند.

📌در محل خروج عصب بینایی (نقطه کور) هیچ گیرنده بینایی دیده نمیشود.

📌گیرندههای مخروطی، تشخیص رنگ و جزئیات اجسام را امکان پذیر میکنند.

📌یاخته های استوانه ای در نور کم و یاختههای مخروطی در نور زیاد تحریک میشوند.

📌با برخورد نور به شبکیه، مادة حساس به نور، درون گیرندههای نوری تجزیه میشود و واکنش هایی را به راه میاندازد که به  برای ساخت مادة حساس به نور در هر دو نوع گیرنده نوری لازم است.Aایجاد پیام عصبی بینایی منجر میشود. ویتامین

📌ارتعاش و لرزش استخوانهای گوش میانی، به لرزش مایع درون بخش حلزونی گوش و تولید پیام حسی شنوایی توسط گیرندههای مژکدار شنواییمنجر میشود. ارتعاشات گوش میانی، تاثیری در تولید پیام عصبی در یاختههای مژکدار تعادلی در مجاری نیمدایرهای گوش ندارد. بنابراین این گزینه فقط درارتباط با گیرندههای مژکدار شنوایی صادق است.

📌آکسون یاخته های عصبی تشکیل عصب تعادلی و شنوایی را میدهند. این دو عصب حسی به یکدیگر میپیوندند و عصب گوش (تعادلی- شنوایی) را ایجاد میکنند که عصبی محتوی دو نوع پیام حسی است. عصب تعادلی – شنوایی نوعی عصب مغزی محسوب میشود.

📌پرده صماخ هوا را از خود عبور نمیدهد. هوای پشت پرده صماخ هوای درون گوش میانی) از طریق شیپور استاش از طریق حلق تامین میشود.

📌به دنبال خم شدن ماده ژلاتینی در مجاری نیمدایرهای، فقط مژک های گیرندههای تعادلی خم میشوند. (گیرندههای تعادلی خم میشوند)

📌دندریت یاختههای عصبی حسّی با گیرندههای مژکدار تعادلی در مجاری نیمدایرهای در تماساند و پیام تعادلی را از آنها دریافت میکنند و به سمتجسم یاختهای خود هدایت میکنند، در ادامه آکسون یاختههای عصبی حسّی که شاخة دهلیزی (تعادلی) عصب گوش را تشکیل میدهند، پیام را به مغز و به ویژه مخچه میبرند و آن را از موقعیت سر آ گاه میکنند.

📌یاخته های گیرنده حس تعادل (نهه یاخته های پوششی) توسط مژکهای خود با ماده ژلاتینی در ارتباط هستند.
📌آکسون (نههه دندریت) یاخته های عصبی حسّی شاخة دهلیزی (تعادلی) عصب گوش را تشکیل میدهند.

📌رشته های عصبی حسی (دندریتها) فقط با گیرندههای مژکدار (نههه یاخته های پوششی) در تماس مستقیم هستند.

📌گیرندههای بویایی و شنوایی در لابه لای یاخته های پوششی سنگفرشی قرار دارند.

📌گیرندههای بویایی، از طریق مژکهای خود با مایع مخاطی که سطح لایه مخاطی سقف حفره بینی را پوشانده است در تماساند. گیرندههای مژک دار تعادلی، توسط ماده ژلاتینی دربرگرفته شدهاند و در تماس مستقیم با مایع درون مجاری نیمدایرهای نمی باشند.

📌گیرندههای حواس ویژه، همگی پس از تولید پیام عصبی حسی، آن را به نورون حسی پس از خود منتقل میکنند و سبب ایجاد پتانسیل عمل در آنمیشوند، بنابراین گیرندههای بویایی و چشایی هر دو تغییری در پتانسیل الکتریکی یاختههای عصبی حسی ایجاد میکنند.

📌گیرندههای بینایی و بویایی، توسط یک انتهای خود با دندریت نورونهای حسی، سیناپس تشکیل میدهند.

📌پیام های بویایی پس از ورود به لوبهای بویایی، بدون عبور از تالاموسها، جهت پردازش نهایی به قشر مخ ارسال میشوند. بنابراین این گزینه در ارتباط با گیرندههای بویایی نادرست است.

📌گیرندههای بویایی در سقف حفره بینی قرار دارند. مولکولهای بودارِ هوای تنفسی این یاخته هارا تحریک میکنند. همچنین گیرندههای چشایی نیز میتوانند توسط مولکولهای مزهدار شامل پنج مزه اصلی تحریک شوند. بنابراین هر دوی این گیرندهها توسطبیش از یک نوع مولکول شیمیایی، تحریک میشوند.

📌گیرنده های تعادلی و شنوایی درون گوش درونی قرار دارند توسط استخوان گیجگاهی محافظت میشوند.

📌آکسون گیرنده های بویایی، پس از عبور از سقف حفره بینی و منافذ استخوان جمجمه، به پیاز بویایی (بخشی از ساختار مغز) وارد میشود و پیام بویایی را به آن منتقل میکند.

📌یاخته های گیرنده نور هر واحد بینایی چشم مرکب آن، در تماس با عدسی (نههه قرنیه) قرار دارند. قرنیه با عدسی در تماس است.

📌اوریک اسید ماده زائد دفعی نیتروژندار حشرات است که از همولنف با صرف انرژی به درون لولههای مالپیگی وارد میشود و سپس بدون صرف انرژی از درون سامانه دفعی به ابتدای روده دفع میشود.

📌حشرات در هر بند از بدن، یک گره عصبی دارند. هر گره فعالیت ماهیچههای آن بند را تنظیم میکند.

📌دستگاه عصبی مرکزی در حشرات شامل مغز است که از چند گره به هم جوش خورده تشکیل شده است و همچنین یک (نهه یک جفت) طناب عصبی شکمی که در طول بدن جانور کشیده شده است.

📌در تمامی گیرندههای حواس پیکری که بخشی از انتهای دندریت نورون حسی محسوب میشوند، کانالهای دریچهداری در غشا وجود دارد که تحت تأثیر محرک(ها) دچار تغییر شکل فضایی شده و پتانسیل عمل ایجاد میکنند.

📌 در پوشش پیوندی در گیرندههای حسی پوست، تغییر پتانسیل الکتریکی رخ نمی دهد و بهدنبال آن، کانالهای یونی در غشاء گیرنده باز می شوند. شوند

📌 هنگام دیدن اشیاى نزدیک (نهه دور) ، با انقباض ماهیچههای جسم مژگانی، عدسى ضخیم مىشود.

📌 هنگام دیدن اجسام نزدیک با قطور شدن یاختههای آن (انقباض ماهیچههای مژگانی،) عدسی ضخیم شده و تصویر روی شبکیه تشکیل میشود.

📌 عنبیه (نههه جسم مژگانی) به کمک دو گروه ماهیچه صاف خود، کنترل نور ورودی به چشم را به کمک تنگ یا گشاد کردن سوراخ مردمک برعهده دارد.

📌 تارهای آویزی، یاخته ماهیچهای محسوب نمیشوند، بنابراین توانایی انقباض ندارند. یاخته های تارهای آویزی در انتقال نیروی انقباضی ماهیچه های مژگانی به عدسی؛ نقش ایفا میکنند.

📌 بخشی از (نهه همه) پیامهای بینایی چشم چپ ، پس از ورود به کیماسای بینایی به نیمکره سمت مقابل رفته و در قشر لوب پسسری پردازش می شوند.

📌 همه پیامهای بینایی چشم چپ، به تالاموسها وارد میشوند و پس از پردازش اولیه و تقویت شدن برای پردازش نهایی اطلاعات مستقیما به قشر لوب پس سری ارسال میگردند.

📌 پیام های بینایی، قبل از ورود به قشر لوب پسسری، حتما از تالاموسها عبور میکنند، بنابراین دقت کنید هر پیام بینایی که از کیاسمای بینایی خارج میشود، حتما به تالاموس ها وارد میشود.

📌 پس از تقویت پیامهای بینایی در تالاموس، این پیامها ابتدا به قشر لوب پسسری (نههه کیاسمای بینایی) میروند.

📌 کف استخوان رکابی طوری روی دریچهای به نام دریچة بیضی قرار گرفته است که لرزش آن، دریچه را میلرزاند. این دریچه پردهای نازک است که در پشت آن، بخش حلزونی گوش قرار دارد.

📌 دستة استخوان چکشی روی پردة صماخ چسبیده و با ارتعاش آن میلرزد و استخوانهای سندانی و رکابی را نیز به ارتعاش درمیآورد.

📌 لرزش دریچة بیضی، ابتدا مایع درون حلزون را به لرزش درمیآورد.

📌 با لرزش مایع درون بخش حلزونی، مژکهای یاخته های گیرنده شنوایی خم میشوند. در نتیجه کانالهای یونی غشای آنها باز و این یاخته ها تحریک میشوند.

📌 لوب های بینایی در پردازش اطلاعات بینایی (نههه بویایی) نقش دارند.

📌 پیام های بویایی پس از ورود به لوبه ای بویایی، بدون عبور از تالاموسها، جهت پردازش نهایی به قشر مخ ارسال میشوند.

📌 پیام های بویایی، توسط گیرندههای بویایی در سقف حفره بینی تولید میشوند. گیرندههای بویایی نسبت به یاختههای پوششی سقف حفره بینی، تعداد کمتری دارند.

📌 پیام های بویایی، توسط عصب بویایی ابتدا به لوب بویایی وارد شده و نهایتا به مخ میروند.

📌 در هر جوانه چشایی یاخته های پشتیبان دراز و کشیده بوده و در طول یاخته گیرنده چشایی قرار گرفته اند.

📌 گیرندههای حس چشایی در یک انتهای خود با منفذ جوانه چشایی سطح زبان مرتبط هستند.

📌 یاخته های گیرنده چشایی (نههه پشتیبان) پیام عصبی را به دارینه (دندریت) نوعی نورون حسی منتقل میکنند.

📌 در زیر هر جوانه چشایی، بافت پیوندی سست (متشکل از یاختههایی با فضای بین یاختهای فراوان و مملو از رشتههای پروتئینی) قرار گرفته است.

📌 در بخشهایی از (کف) کانال جانبی، یاختههای مکانیکی مژکدار پوشیده شده با ماده ژلاتینی استقرار یافته اند.

📌 مژکهای گیرندههای کانال جانبی، اندازههای نابرابر دارند و در سمتی از غشا که در تماس با فضای درون کانال است، توسط ماده ژلاتینی احاطه شده اند.

📌 ساختار تجمعی یاختههای مژکدار و پشتیان، درون حفرههایی در کف (نههه سقف) کانال زیر پوست جانور مشاهده میشود.

📌 هر یاخته گیرنده مکانیکی حداقل با دو رشته عصبی (دندریت) از دستگاه عصبی محیطی سیناپس برقرار میکند.

📌 دو نوع گیرنده حواس پیکری در بدن انسان وجود دارد: 1) انتهای آزاد دندریت (گیرندههای درد) 2) انتهای دندریت درون پوششی چند لایه از بافت پیوندی (سایر گیرنده ها)

📌 گیرندههای حسّ وضعیت در ماهیچههای اسکلتی، زردپیها و کپسول پوشانندة مفصلها قرار دارند و به کشیدهشدن حساساند. مثلاً وقتی دست خود را انعکاس عصب کشیدن دست حرکت میدهیم، ماهیچههای دوسر بازو منقبض میشوند بنابراین گیرندههای درون ماهیچه دو سر بازو کشیده و تحریک میگردند.

📌 دو نوع گیرنده دمایی در پوست انسان یافت میشود: 1) گیرندههای سرما 2) گیرندههای گرما

📌 بنابراین با افزایش دما، فقط گیرنده های گرما اختلاف پتانسیل آنها تغییر کرده و سبب انتقال پیام به دستگاه عصبی مرکزی میشوند.

📌 گیرندههای فشار پس از تولید پیام عصبی، آن را به سمت دستگاه عصبی مرکزی میفرستند تا مغز آن را پردازش و درک کند. دقت کنید که درک و پردازش پیام حسی توسط دستگاه عصبی مرکزی (نهه گیرنده حسی) صورت میگیرد

📌 افراد مبتلا به دوربینی : بدون عینک، توانایی دیدن اجسام نزدیک را به صورت واضح نخواهند داشت، نه اینکه اصلا نتوانند تصویری از اجسام نزدیک ببینند.

📌 افراد مبتلا به نزدیک بینی : در این افراد محل تشکیل تصویر اجسام دور (نه هر تصویری) در جلوی شبکیه و درون زجاجیه میباشد.

📌 پیر چشمی : با افزایش سن افراد گرفتار آن میشوند، ماهیچههای مژگانی نمیتوانند قطر عدسی را به طور کامل تغییر دهند.

📌 بیماری آستیگماتیسم : در این بیماری پرتوهای عبوری از عدسی بر روی چند (نه یک) نقطه از شبکیه متمرکز شده و تصویر ناواضح تشکیل میشود.

📌 گیرندههای مکانیکی در خط جانبی : پیام عصبی تولید شده را ابتدا به عصب حسی در زیر کانال جانبی منتقل میکنند و این عصب سپس پیام عصبی را به سمت مغز جانور منتقل میکند.

📌 روی هریک از پاهای جلویی جیرجیرک (نههه هر پای جانور) یک محفظة هوا وجود دارد که پردة صماخ روی آن کشیده شده است دقت کنید که بر روی پاهای جلویی جیرجیرک، گیرندههای مکانیکی صدا وجود ندارند.

📌 در مگس، گیرندههای شیمیایی در موهای حسی روی پاهای آن قرار دارند. مگسها به کمک انتهای دندریتی گیرندهها که درون موهای حسی قرار دارد، انواع مولکولها را تشخیص میدهند.

📌 نورونها (نههه یاخته های پشتیبان) به دلیل تغییرات اختلاف پتانسیل الکتریکی دو سوی غشای خود طی پتانسیل عمل و آرامش سبب تشکیل نوار مغزی میشوند.

📌 نورونها پیام عصبی را پس از تولید، در یک جهت (به صورت یکطرفه) در طول خود از سمت دندریت به سمت جسم یاختهای و نهایتا آکسون و پایانه آکسونی هدایت میکنند.

📌 یاخته های عصبی حرکتی پیامها را از بخش مرکزی دستگاه عصبی به سوی اندامها (مانند ماهیچه ها) میبرند.

📌 گروهی از نورونها میلیندار و گروهی دیگر فاقد غلاف میلین هستند.

📌 در هر مرحله از پتانسیل عمل، کانالهای نشتی سدیم و پتاسیم و همچنین پمپ سدیم و تاسیم فعالاند و یونها را عبور میدهند.

📌 پتاسیم با صرف انرژی زیستی(ATP )یونهای سدیم را از یاخته خارج میسازد.

📌 همانطور که در مورد قبل هم اشاره کردیم، فعالیت پمپ سدیم و پتاسیم در غشای یاخته عصبی همیشگی است (بیشترین فعالیت ، پس از پایان پتانسیل عمل) این پمپ نقش آنزیمی دارد و با مصرف یک مولکول ATP گروه فسفات و ADP را ایجاد مینماید .

📌 در یاخته های عصبی، شیب غلظت پتاسیم از سمت درون یاخته به سمت خارج یاخته و شیب غلظت سدیم، از سمت خارج یاخته به درون یاخته است، بنابراین میتوان نتیجه گرفت مقدار یون سدیم در خارج یاخته نسبت به داخل آن، بیشتر است در حالی که مقدار پتاسیم در داخل یاخته نسبت به خارج یاخته، بیشتر است.

📌 عبور یون های سدیم و پتاسیم از طریق کانالهای نشتی یا دریچهدار به صورت انتشار تسهیلشده و بدون صرف انرژی (به شکل غیــرفعال) انجام میپذیرد.

📌 همه ناقلهای عصبی پس از اتصال به گیرنده خود (براساس قانون قفل و کلید،) در شکل فضایی گیرنده خود تغییری ایجاد میکنند و نفوذ پذیری غشا یاخته پس سیناپسی را تغییر میدهند.

📌 براساس اینکه ناقل عصبی تحریک کننده یا بازدارنده باشد، یاختة پس همایهای تحریک، یا فعالیت آن مهار میشود.

📌 اتصال ناقل عصبی به گیرنده خود (نوعی پروتئین کانالی) بدون نیاز به صرف انرژی و براساس قانون قفل و کلید است.

📌 ناقل عصبی با تغییر نفوذپذیری غشای یاختة پس همایهای به یونها، اختلاف پتانسیل الکتریکی این یاخته را تغییر میدهد. ناقلهای تحریکی سبب کاهش اختلاف پتانسیل دوسوی غشا و ناقلهای مهاری سبب افزایش اختلاف پتانسیل دوسوی غشا میشوند. بنابراین این گزینه فقط در ارتباط با ناقلهای عصبی تحریکی صحیح است.

📌 تنظیم ضربان قلب توسط هیپوتالاموس.

📌 سامانه لیمبیک، بخشى از مغز است که با داشتن اجزایی در تشکیل حافظه نقش مهمی ایفا میکند. این سامانه با تالاموس، هیپوتالاموس و قشرمخ در ارتباط بوده ولی ارتباطى با بصلالنخاع ندارد.

📌 خروج گازهای نامطلوب از مجاری تنفسی در واکنشهای سرفه و عطسه انجام میگردد؛ فقط بصلالنخاع مرکز چنین انعکاسهایی است.

📌 هر دو این مراکز، در سطح پایینتری نسبت به تالاموس (محل پردازش اولیه و تقویت اطلاعات حسی) قرار دارند.

📌 در تشریح مغز، مخچه در پشت بطن چهارم مغزی و پایینتر از اپیفیز قرار دارد.

📌 بصل النخاع بخشی از ساقة مغز و مرکز اصلی تنظیم تنفس است و در فعالیت ماهیچة دیافراگم (میانبند) مؤثر است. بصل النخاع از طریق نورون حرکتی پیکری با ماهیچة دیافراگم ارتباط دارد.

📌 لوب بینایی (لوب پسسری انسان،) با عصب بینایی مرتبط است که آکسون یاختههای عصبی آن از نقطة کور خارج میشوند.

📌 این بخش معادل قشر مخ انسان است که مادة خاکستری آن شامل یاختههای عصبی است که با سامانة کنارهای ارتباط دارند.

📌 مغز میانی، دارای برجستگیهای چهارگانه است و در فعالیتهای مختلف از جمله شنوایی، بینایی و حرکت نقش دارد. پردازش اطلاعات شنوایی و بینایی در تالاموس و قشر مخ صورت میگیرد. (نه مغز میانی)

📌 بصلالنخاع در شروع فرآیند دم نقش دارد. بخشی که میتواند دم را خاتمه دهد و مدت زمان دم را تنظیم نماید، پل مغزی است

📌 بصلالنخاع (نههه مغز میانی) در تنظیم ضربان قلب نقش دارد یعنی توانایی تنظیم میزان فعالیت گره سینوسی دهلیزی قلب را دارد.

📌 بصل النخاع در تغییر نیرویی که خون به دیواره رگها وارد میکند، نقش دارد. (تنظیم فشار خون)

📌 بطن چهارم (نههه سوم) پایینترین بطن نسبت به سایرین محسوب میشود.

📌 بطن های جانبی(1و2) که بالاتر از برجستگیهای چهارگانه مشاهده میشوند.

📌 بطن چهارم : از طریق مجرایی در مغز میانی به بطن سوم مرتبط میشود.

📌 شبکههای مویرگی که مایع مغزی و نخاعی را ترشح میکنند درون بطن های1و2( بطنهای جانبی )دیده میشوند.
📌 طناب عصبی درون سوراخ مهرهها و مغز درون جمجمهای غضروفی یا استخوانی جای گرفته است.

📌 در پلاناریا دو طناب عصبی موازی به مغز متصل هستند که دستگاه عصبی مرکزی را تشکیل میدهند درحالی که در هیدر شبکه ای از یاختههای عصبی، دستگاه عصبی جانور را تشکیل میدهند.

📌 در انسان، در دستگاه عصبی محیطی نیز جسم یاختهای نورونها مشاهده میشود. این جسم یاختهای در ریشه پشتی اعضاب نخاعی قابل مشاهده هستند.

📌 در هیدر حفرة گوارشی علاوه بر گوارش مواد در گردش مواد نیز نقش دارد. ولی به یاد داشته باشید که در هیدر دستگاه اختصاصی برای گردش مواد وجود ندارد.

📌 عوامل گوناگونی مانند تغییر شکل در اثر فشار، مواد شیمیایی و تغییر دما، نفوذپذیری غشای هر گیرنده حس را به یونها و در نتیجه پتانسیل غشای آن را تغییر میدهند.

📌 گیرندههای درد سازش پیدا نمیکنند. گیرندههای درد به آسیب بافتی پاسخ میدهند. آسیب بافتی در اثر عوامل مکانیکی مثل بریدگی، سرما یا گرمای شدید و برخی مواد شیمیایی مثل لاکتیک اسید ایجاد میشود. پس گیرنده درد اثر آسیب بافتی را به پیام عصبی تبدیل میکند.

📌 تمام گیرندههای حس در بدن انسان، پس از تولید پیام عصبی حسی، آن را به سمت دستگاه عصبی مرکزی مخابره میکنند تا پیام پردازش شود.

📌 گیرندة حسی، یاخته یا بخشی از آن است که اثر محرک را دریافت میکند و اثر محرک در آن به پیام عصبی تبدیل میشود. حس های پیکری شامل حسّ تماس، دما، وضعیت و درد اند. این گیرندهها انتهای دارینة آزاد، مانند گیرندههای درد، یا انتهای دارینه هایی درون پوششی از بافت پیوندی مانند گیرندة فشار در پوست، هستند. بنابراین گیرندههای حواس پیکری، بخشی از یاخته عصبی (نورون) حسی هستند درحالی که گیرندههای حواس ویژه، یاخته تمایزیافته می باشند.

📌 زجاجیه، ماده ای ژلهای و شفاف است و فاقد رگ خونی میباشد.

📌 زلالیه در جلوی عدسی قرار داشته و با عبور از سوراخ مردمک به فضای پشت قرنیه وارد میشود. بنابراین زلالیه با عبور از سوراخ مردمک، در دو سوی آن، در گردش است.

📌 نوری را که از اجسام بازتاب (نهههه تابیدهشده) پیدا میکند، گیرندههای نوری شبکیه دریافت میکنند بنابراین عدسی پرتوهای نور بازتابیده شده از اجسام را متمرکز و همگرا میکند.

📌 زلالیه (نههه زجاجیه) سبب تغذیه یاختههای عدسی میشود.

📌 ترتیب لایهها در لوله گوارش از خارج به داخل به صورت تقریبی: 1 – لایه بیرونی پیوندی 2 – ماهیچهای (ابتدا طولی و سپس حلقوی)  3 – زیرمخاط 4 – مخاط

📌 ماهیچه حلقوی نسبت به طولی داخلی تر است.

📌 در معده لایه ماهیچهای از بیرون به داخل به صورت روبرو است :  طولی – حلقوی – مورب

📌 لایه بیرونی، بخشی از صفاق است.

📌 صفاق پردهای است که اندامهای درون شکم (نهه حفره شکمی) را به هم وصل میکند.

📌 صفاق پردهای است که اندامهای درون شکم را به هم وصل میکند نه همه اندامهای درون حفره شکمی.

📌 یاخته های پوششی لایه مخاطی در دهان و مری  : سنگفرشی چند لایه (فاقد ریزپرز و مژک)

📌 یاخته های پوششی لایه مخاطی در معده و روده بزرگ : استوانهای تک لایه (فاقد ریزپرز و مژک)

📌 یاخته های پوششی لایه مخاطی در روده باریک :  استوانهای تک لایه ریزپرز دار (فاقد مژک)

📌 ماهیچه اسکلتی تحت کنترل دستگاه عصبی پیکری است. ماهیچه صاف ، ماهیچه قلبی و غدد تحت کنترل دستگاه عصبی خودمختار میباشند.

📌 سه جفت غده بزاقی بزرگ (با اندازه نابرابر) و غدههای بزاقی کوچک ، بزاق ترشح میکنند.

📌 یاخته های بافت پوششی بر غشای پایه (شبکهای از رشتههای پروتئینی + گلیکوپروتئینی) مستقر هستند.

📌 در غشای پایه پروتئینهایی با ضخامت متنوع و توالی آمینواسیدی متفاوت وجود دارد.

📌 موسین جاذب آب است ؛ نقش آنزیمی ندارد لیزوزیم آنزیم است و بر باکتری اثر میکند. آمیلاز
آنزیم آ بکافت کننده است و بر نشاسته اثر میکند.

📌 لیزوزیم ، آنزیمی است که در از بین بردن باکتریهای درون دهان نقش دارد. لیزوزیم بر مواد غذایی و ویروس اثر نمیکند.

📌 همه (نههه گروهی) یاختههای کناری مستقر بر غشای پایه هستند.

📌 یاخته مخاطی غدهای و  یاخته پوششی سطحی حفرهای : هر دو متعلق به بافت پوششی بوده و مستقر بر غشای پایه هستند.

📌 یاخته های ترشح کننده ماده مخاطی در معده : سطحی و مخاطی.

📌 یاخته ترشح کننده بیکربنات در معده : فقط سطحی.

📌 یاخته مخاطی معدهای بیکربنات ترشح نمیکند.

📌 یاخته سطحی ماده مخاطی و بیکربنات ترشح کرده و جزء غدد معده ای محسوب نمیشود.

📌 روهی از یاختههای اصلی با یاخته کناری در تماس هستند.

  📌 ابتدا پپسینوژن ترشح شده از یاخته اصلی در اثرHCl ترشح شده از یاخته کناری شکسته شده و به پپسین فعال(پروتئاز ضعیف) تبدیل میشود.

📌عملکرد پپسین فعال : 1 – اثر بر پپسینوژن و تولید پپسین فعال بیشتر 2 -اثر بر پروتئین (کلاژن) غذا و تولید قطعات پپتیدی طی هیدرولیز ناقص (نههه آمینواسید)

📌سکرتین از گروهی از یاختههای غدد روده (یاختههای پایینی غده) به جریان خون ترشح شده و هیچگاه وارد روده نمیشود و با کیموس درون روده ادغام نمیشود.

📌غدد روده باریک برونریز هستند. بخش زیادی از ترشحات خود (موسین + آب + یون) را به مجرا ریخته و سپس به روده وارد میکنند.

📌ترشحات غدد روده باریک میتواند موارد روبرو باشد :  موسین ، آب و یون (ریخته شدن به مجرا) + سکرتین (ریخته شدن به خون نه مجرا)

📌شبکه مویرگ خونی پرز ، مویرگ لنفی را احاطه کرده و دارای دو سمت سرخرگی (خون روشن) و سیاهرگی (خون تیره) است.

📌 ارتفاع چینهای حلقوی متنوع و متفاوت است.

📌 مجموعه چینها ، پرزها ، و ریزپرزها سطح داخلی روده باریک را که در تماس با کیموس است چندین برابر افزایش میدهند.

📌 کیسه صفرا زیر کبد قرار داشته و در سمت راست حفره شکمی است. بخشی از آن بر روی دوازدهه قرار گرفته است.

📌 فقط یک مجرا (نههه مجاری) به کیسه صفرا متصل است .

📌 در صفرا آنزیم وجود ندارد. صفرا لیپاز ، پروتئازو… ندارد.

📌 غدد صفرا ساز در کبد حضور دارند.

📌 کیسه صفرا توانایی ساختن صفرا ندارد.

📌 رژیم غذایی پرچرب در ایجاد سنگ کیسه صفرا نقش دارد.

  📌 با انسداد مجاری صفراوی و عدم ورود صفرا  به K دچار اختلال شده و در نهایت در فرایند انعقاد خون (تبدیل پروترومبین به ترومبین + تبدیل فیبرینوژن به فیبرین) مشکل بروز میکند.

📌 به دنبال کاهش جذب B12  از روده باریک ، تولید گویچه قرمز افت میکند. (نههه برعکس)

📌 تحلیل لایه مخاطی معده سبب فقدان عامل داخلی معده میشود. در غیاب عامل داخلی معده جذب B12 صورت نمیگیرد و فرد به کم خونی مبتلا میشود.

📌 در صورت تخریب لایه مخاطی روده ، جذب افت میکند و بیشتر مواد مغذی دفع میشوند. بنابراین B12 جذب نمیشود  و فرد به کم خونی مبتلا میشود.

📌 در صورت تخریب لایه مخاطی معده یا روده اتفاقات زیر رخ میدهند: کاهش ویتامین B12 در فرد – اهش تقسیم در مغز قرمز استخوان – کاهش تولید گلبول قرمز (کاهش مصرف آهن در مغز قرمز استخوان – وقوع کمخونی) – کاهش تعداد گلبول قرمز خون (کاهش هماتوکریت)  – کاهش اکسیژن رسانی به بافت ها – افزایش ترشح اریتروپویتین به خون از کلیه وکبد.

📌 اگر گلوتن در فردی سبب بروز بیماری سلیاک شود ، در این فرد میزان جذب مواد افت کرده و تقسیم در مغز قرمز استخوان کاهش مییابد (دچار کم خونی میشود و کاهش هماتوکریت) و به تدریج ماهیچهها تحلیل میروند و ذخایر چربی در فرد کاهش مییابد و لاغر میشود.

📌 دستگاه گوارش انسان آنزیم مورد نیاز برای گوارش همه کربوهیدراتها را نمیسازد ؛ مثلا آنزیم مورد نیاز برای تجزیه سلولز (سلولاز) را نمیسازد.

📌 سلولاز توسط باکتریهای موجود در روده بزرگ انسان ساخته میشود.

📌 در سلولهای انسان ژن سازنده سلولاز (آنزیم هضم کننده سلولز) وجود ندارد.

📌 در صفرا آنزیم (لیپاز و )… وجود ندارد.

📌 مواد غذایی ابتدا در دهان و سپس در معده تا حدی گوارش یافته و هضم میشوند.

📌 صفرا و حرکات مخلوط کننده روده باریک موجب ریز شدن چربیها میشوند.

📌 این حرکات توسط ماهیچه صاف (دوکی شکل ، تک هسته ای) انجام میشوند. ماهیچه برای انقباض به اکتین ، میوزین ، کلسیم ATP نیاز دارد

📌 در مواردی که روده باریک در حال جذب مواد مغذی است ، درون سیاهرگ باب (تیره) مقادیر بالایی مواد مغذی (گلوکز + آمینواسید + آهن ، کلسیم ، ویتامین BوC و…) وجود دارد.

📌 خون خروجی (تیره) طحال ، معده ، رودهها و … به سیاهرگ باب میریزد.

📌 خون دهان و مری به کبد (اندامی در حفره شکمی) وارد نمیشود. خون کبد در نهایت به قلب (درون حفره سینهای نه شکمی) وارد میشود.

📌 دهان ، مری و کبد جزء دستگاه گوارش بوده و خون خروجی از آنها مستقیما به قلب وارد میشود.

📌 سیاهرگهای خارج شده از بخش انتهایی روده باریک به سیاهرگهای خارج شده از بخش ابتدایی روده بزرگ (روده کور) متصل شده و سپس به سیاهرگ باب می پیوندند.

📌 در چینه دان به دلیل وجود آنزیمهای بزاقی ، بخشی از هضم مواد غذایی ممکن میشود.

📌 غذا پس از خروج از چینهدان وارد پیش معده (دارای دیواره دندانهدار) میشود. پیش معده توانایی ترشح آنزیم گوارشی ندارد.

📌 سنگریزههایی که پرنده میبلعد ، فرایند آسیاب کردن غذا را تسهیل میکنند.

📌 چینهدان و سنگدان ، مواد غذایی را از بخش جلویی خود دریافت کرده و از بخش عقبی خود خارج میکنند.